موضوع سلامت؛ اولویت با نگاه ملی یا منطبق با نگاه جهانی؟!
مسئله سلامت در کشور
مسئله سلامت به عنوان مسئلهای اساسی در طول زمان اشکال و تعاریف گوناگونی را به خود گرفته است؛ بهتدریج و با پیشرفت جوامع این مسئله روزبهروز از جنبۀ فردی خود فراتر رفت و لزوم برنامهریزی و اتخاذ اقدامات مناسب جهت بهبود آن در جامعه نمایانتر گشت.
گستردگی برنامهها و اقدامات در این حوزه تا آنجایی ادامه یافت که در سال 2000 و با آغاز سند توسعه هزاره، مسئله سلامت نیز بهعنوان یکی از مسائل اصلی ذیل آرمانهای آن قرار گرفت. با پایان دورۀ سند هزاره در سال 2015 سند جدیدی تحت عنوان سند توسعه پایدار و با چشمانداز سال 2030 تدوین گشت که در این سند نیز یکی از آرمانها بهصورت ویژه به موضوع سلامت اختصاص یافت.
در این یادداشت سعی بر آن است تا نگاهی اجمالی به میزان کارآمدی موضوع سلامت در رویکرد سند توسعه هزاره و توسعه پایدار داشته باشیم.[1] به موجب سابقه همکاری بیش از 70 ساله ایران با سازمان بهداشت جهانی به عنوان یکی از اصلیترین نهادهای بینالمللی تاثیرگذار براساس این اسناد علاوه بر ارزیابی کارآمدی آنها، از حیث ایجاد الزامات و تعهدات جهانی که نشانگر گستردگی دامنه تاثیرگذاری این نهاد برابعاد مختلف اجتماعی، سیاستی، بهداشتی و اطلاعاتی سلامت در جامعه ماست، لزوم بررسی و تحلیل آنها را دوچندان میسازد.
سند توسعه هزاره که 3 آرمان از بین 8 آرمان خود را بهطور مستقیم به موضوع سلامت اختصاص داده بود بعد از طی مسیر طولانی موفق شد مسیر رویکرد و گفتمان توسعه را جهت همکاری در سطح بینالمللی دچار دگرگونی کند بهطوریکه منجر به افزایش چشمگیر کمکهای مالی جهت توسعه اهداف شد. تصویب یک چارچوب ساده و دارای زمانبندی که تعهدآور بوده و بهراحتی قابلاندازهگیری و ارزیابی باشد از مهمترین نقاط قوت سند توسعه هزاره بوده است.
اما علیرغم موفقیت کلی سند توسعه هزاره این اهداف نتوانستند به یک رضایت و پذیرش جمعی دست یابند. برای مثال باوجود تمرکز این اهداف بر فقر، بهکارگیری اهداف و سنجههای منحصراً تجمیعی باعث نادیده گرفتن نابرابریها در داخل کشورها شد. این امر خود میتوانست روند اتخاذ فعالیتهای لازم برای بهبود وضعیت فقیرترین و دور از دسترسترین جمعیتها را تضعیف نماید.
همچنین اهداف سند توسعه هزاره هیچگاه به شکل اختصاصی برای کشورها تدوین نشده بود. درواقع اهداف جهانی برای کشورهایی که در آغاز کار سطح پایینی داشتند یا دچار درگیری داخلی یا خارجی بودند کمتر مفید فایده بود؛ بنابراین در نظرگرفتن سطحی از واقعگرایی در نگاه به توانایی کشورها برای دستیابی به اهداف میتوانست در توسعه سیاستهای ملی این کشورها کمککننده باشد. در 25 سپتامبر 2015 سند توسعه پایدار با 17 آرمان اصلی و اولویت مبارزه با فقر و گرسنگی برای به اتمام رساندن کار ناتمام سند توسعه هزاره، تصویب شد.
به نظر میرسد برای فهم رویکرد سازمان بهداشت جهانی در سند توسعه پایدار، لازم است به سؤالاتی از این قبیل پاسخ داده شود که عوامل مؤثر موردنظر در این سند برای وضعیت سلامت جهان، بر چهاساس انتخاب شده است؟ آمارهای مورد استناد بر اساس کدام منطقه در جهان سنجیده شده است؟ آیا این آمارها علاوهبر کشورهای درحالتوسعه و توسعهنیافته درخصوص کشورهای توسعهیافته هم صدق میکند؟ این اسناد برای چالشهایی مثل بیمه همگانی، بحث مهاجرت و…که کشورهای غربی در مقایسه با کشورهای درحالتوسعه جایگاههای متفاوتی از نظر تأمین مالی تا نیروی کار و… دارند تا چه اندازه تفاوت قائل شده است؟ آیا تبعیض و نابرابری در وضع مقررات بهداشت بینالمللی عامل اصلی تضعیف و عدم اجرایی شدن آن در سطح جهان نیست؟
به طور خلاصه سازمان بهداشت جهانی سلامت را برخورداری از آسایش کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط نداشتن بیماری و نقصعضو تعریف نموده است. [2]مفهوم بیماری هم در مقررات بهداشت بینالمللی که توسط سازمان WHO تدوین و به کشورهای عضو ابلاغ شد، عبارت است از: ناخوشی یا وضعیت پزشکی (بدون توجه به منشأ و یا مبدأ آن) که بالقوه یا بالفعل صدمه جدی را متوجه سلامت انسانها مینماید. عمدتاً بیماریهایی مدنظر هستند که بتوانند همهگیری اپیدمی ایجاد نمایند. [3]
در شاخصهای ذکر شده برای اهداف توسعه هزاره، صحبتی از سلامت روانی و اجتماعی به میان نیامده و این روند در سند توسعه پایدار با درنظرگرفتن جامعیت همه اهداف برای رسیدن بهسلامتی پایدار تا حدودی به بعد سلامتی روحی و اجتماعی ذیل اهداف آن اشاره کرده است.
اما بهصورت کلی در راهکارهای ارائه شده سلامت در همة اسناد بینالمللی، فرض بر سلامتی جسمی گذاشته شده و تدبیری جهت سلامتی روانی و اجتماعی اندیشیده نشده است. علاوه بر این، مسائلی همچون تأثیر بیماریهای روحی بر بیماریهای جسمی، تأثیر تغذیه بر بهبود سلامت روحی و جسمی و راههای رسیدن بهسلامتی اجتماعی موردبحث قرار نگرفته است.
در فراز اول اساسنامه سازمان بهداشت جهانی به صلح و امنیت جهانی اشاره شده که این امر منوط به تحقق سلامت همه جوامع انسانی است. سند به وجود نابرابری و تبعیض سلامتی در کشورهایی که دائماً توسط کشورهای سلطهگر و گروههای تروریستی مورد حمله واقع میشوند، اشارهای نکرده است که حتی اگر مقررات سازمان بهداشت جهانی را پذیرفته باشند عملاً سازوکاری برای اجرای آنها ندارند. آمارها که هرسال توسط نهادهای بینالمللی منتشر میشود مؤید این مطلب هست.
علاوه بر اینها؛ موضوعاتی مثل طب مکمل، سلامت معنوی بهعنوان بعد چهارم سلامتی، موضوع امنیت غذایی و… با وجود فراگیرشدن بین جوامع و دولتهای مختلف غربی و شرقی اما در اسناد بینالمللی جایگاهی ندارند. به نظر میرسد بهطورکلی هدف اصلی راهبردها و برنامههای ارائه شده، رفع تهدید سلامتی و تأمین بهداشت نیست؛ بلکه اولویت داشتن موضوعات دیگری موجب عدم تمرکز کافی بر روی موضوع بهداشت شده است. [4]
[1]برای بررسی مفصلتر مقوله سلامت از نظر روندها، سازوکارها، اهداف، چشم انداز و آمارهای جهانی به کتاب نیم رخ رخنه مراجعه کنید.
[2] Saracci, Rodolfo. (1997). The World Health Organisation needs to reconsider its definition of health. Bmj 314(7091), 1409.
[3] سازمان جهانی بهداشت (2016). مقررات بهداشتی بینالمللی 2005، نسخه مرکز مدیریت بیماریهای واگیر، وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی؛ ویرایش سوم.
[4] اندیشکده سروا، (1400). کتاب نیمرخ رخنه، فصل یازدهم؛ سند بهداشت جهانی در افق 2030. انتشارات عصر پیشرفت.